English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 212 (8055 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
solid fuel U سوخت جامد
solid propellant U سوخت جامد
thickened fuel U سوخت جامد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
charge U جرم کل سوخت در راکتهای سوخت جامد
charges U جرم کل سوخت در راکتهای سوخت جامد
cartridge U محفظه پرتابل سوخت جامد یاسیستم خودسوزی برای پرتاب پرتابه
cartridges U محفظه پرتابل سوخت جامد یاسیستم خودسوزی برای پرتاب پرتابه
boost rocket U موتور راکت با سوخت جامد یامایع برای به حرکت دراوردن یک رسانگر
regression rate U سرعت خطی سوختن دانههای سوخت جامد در امتداد عمودبر سطح در نقطه موردنظر
restricted propellant U سوخت جامد که تنها قسمتی از سطح ان در معرض احتراق قرار دارد
restrictor U لایهای از سوخت جامد فاقداکسیدان
volumetric loading/density U خارج قسمت حجم کل سوخت موتور راکت جامد به کل بدنه یا پوسته
Other Matches
central refueling provisions U سیم سوخت رسانی هواپیماکه در ان تمام تانکهای سوخت از یک نقطه تغذیه میشوند
air metering force U نیروی در کاربوراتور وسیستمهای تزریق سو سوخت که لوله وانتوری و فشارهوا را مقدار سوخت را کنترل میکند
combustion starter U مکانیزمی که در ان احتراق یک سوخت ترکیب سوخت و هواانرژی لازم برای شروع دوران موتور را تامین میکند
bipropellant U سوخت راکت متشکل از دو جزء سوخت و اکسیدکننده
atomisers U سوخت پاش انژکتور پودرکن سوخت
atomizers U سوخت پاش انژکتور پودرکن سوخت
atomizer U سوخت پاش انژکتور پودرکن سوخت
torch pot [محفظه مشعل سوخت محفظه سوخت پاش توربینی]
ullage U فضای خالی داخل محفظه سوخت موشک فضای بازداخل محفظه سوخت
tips U باکهای خارجی سوخت باکهای بیرونی سوخت
massy U جامد
robust U جامد یا
robustly U جامد یا
solid U جامد
solids U جامد
illiquid U جامد
heavyset U جامد
inorganic U جامد
exanimate U جامد
rigid U جامد
insensitivity U جامد کساد
sediment discharge U بده جامد
soild solution U محلول جامد
soild state U حالت جامد
discharge of solids U بده جامد
monohydrate U جامد تک ابه
crystalin solid U جامد متبلور
concretion U جامد شدن
solid state U حالت جامد
solidifying U جامد کردن
solidifies U جامد کردن
solidification U تبدیل به جامد
insensitive U جامد کساد
paraffin wax U پارافین جامد
solid solution U محلول جامد
solidify U جامد کردن
solidified U جامد کردن
semisolid U نیمه جامد
monoatomic solid U جامد تک اتمی
solidly U بطور جامد
concretely U بطور محکم یا جامد
adamantly U جسم جامد و سخت
adamant U جسم جامد و سخت
gas solid chromatography U کروماتوگرافی گاز- جامد
precipitate electrode U الکترود حالت جامد
solid support U تکیه گاه جامد
solidifying U جامد کردن یا شدن
exploded view U شرحی از یک ساختمان جامد
solid U ماده جامد سفت
solidify U جامد کردن یا شدن
solidified U جامد کردن یا شدن
solidifies U جامد کردن یا شدن
solids U ماده جامد سفت
soild state electrode U الکترود حالت جامد
solid state circuitry U مدارات حالت جامد
solids press down U اجسام جامد سوی
solid state physics U فیزیک حالت جامد
solid state diffusion U پخش حالت جامد
solid state device U دستگاه حالت جامد
solid state component U مولفهء حالت جامد
solid state cartridge U کارتریج حالت جامد
substitutional solid solution U محلول جامد جانشینی
pentahedron U جسم جامد پنج وجهی
hardens U تبدیل به جسم جامد کردن
solid-state laser U لیزر حالت جامد [فیزیک]
three-dimensional U و بنابراین به نظر جامد می آید
harden U تبدیل به جسم جامد کردن
solid looking U دارای قیافه جامد وبیروح
stereography U فن نمایش اجسام جامد برسطح مستوی
wham U صدای بهم خوردن اجسام جامد
coanda effect U گرایش سیال برای چسبیدن به سطح جامد
hall effect U یچ الکترونیکی در حالت جامد که با میدن مغناطیسی کار میکند
adsorption U انقباض گازها و مایعات روی سطوح سخت و جامد
cure time U زمان لازم برای جامد شدن کامل رزین
terrier U نوعی موشک زمین به هوا باسوخت جامد و هدایت شونده
terriers U نوعی موشک زمین به هوا باسوخت جامد و هدایت شونده
aerosol U ترکیب کلوئیدی ذرات بسیارریز مایع یا جامد در گاز یک دست
aerosols U ترکیب کلوئیدی ذرات بسیارریز مایع یا جامد در گاز یک دست
wire frame model U نمایش داده شده با خط وط و منحنی به جای مکانهای توپر یا داشتن فاهر جامد
chemisorption U پیوند یک مایع یا یک گاز باسطح و یا داخل یک جسم جامد توسط پیوندها یانیروهای شیمیایی
age hardening U سخت گردانی همبسته ها به وسیله تشکیل محلول جامد فوق اشباع و رسوب مقادیراضافی در اثر گذشت زمان
fueled U سوخت
burner frame U سوخت
catabolism U سوخت
dissimilation U سوخت
fuel U سوخت
combustion U سوخت
gasoline U سوخت
propellants U سوخت
propellant U سوخت
power fuel U سوخت
fuelling U سوخت
fuelled U سوخت
stoker U سوخت
fuels U سوخت
firing U سوخت
fuel gas U سوخت گازی
bulk petroleum U سوخت مخزنی
stoker U سوخت انداز
domestic fuel U سوخت خانگی
carburator U سوخت رسان
raw fuel U سوخت خام
chemical fuel U سوخت شیمیایی
fuel meter U سوخت سنج
rocket fuel U سوخت موشک
colloidal propeller U سوخت کلوئیدی
rocket fuel U سوخت راکت
fuel tank U مخزن سوخت
fuel economy U اقتصاد سوخت
feed tank U مخزن سوخت
fuel engineering U مهندسی سوخت
fuel filter U صافی سوخت
fuel grade U درجه سوخت
fuel injection U سوخت رسانی
fuel manifold U چندراهی سوخت
fuel pump U پمپ سوخت
fuel storage U انبار سوخت
fuel tap U شیر سوخت
fule injection U تزریق سوخت
fule pump U پمپ سوخت
fule pump U تلمبه سوخت
ion burn U یون سوخت
firer U سوخت انداز
fire teazer U سوخت انداز
oil firing U سوخت روغنی
motor fule U سوخت موتوری
fuel air pump U بوستر سوخت
fuel consumption U مصرف سوخت
metabolical U سوخت وسازی
The house burned down . U خانه سوخت
liquid propellant U سوخت مایع
liquid fuel U سوخت مایع
it excited my pity U دلم سوخت
gas fuel U سوخت گازی
refueled U سوخت گیری
stoked U سوخت ریختن در
stoke U سوخت ریختن در
tankers U مخزن سوخت
tanker U مخزن سوخت
metabolic U سوخت و سازی
fueling U سوخت گیری
atomizers U سوخت افشان
atomizer U سوخت پاش
fossil fuel U سوخت سنگوارهای
fossil fuels U سوخت سنگوارهای
atomizer U سوخت افشان
feeder U سوخت رسان
feeders U سوخت رسان
octane U سوخت ماشینی
atomisers U سوخت پاش
atomisers U سوخت افشان
burners U سوخت پاش
tank U ماشین سوخت
stokes U سوخت ریختن در
atomizers U سوخت پاش
refueling U سوخت گیری
refuel U سوخت گیری
firemen U سوخت گیر
firemen U سوخت انداز
fireman U سوخت گیر
fireman U سوخت انداز
refuelling U سوخت گیری
metabolisms U سوخت و ساز
metabolisms U سوخت وساز
refuels U سوخت گیری
metabolism U سوخت و ساز
metabolism U سوخت وساز
stoking U سوخت ریختن در
burner U سوخت پاش
avgas U سوخت طیاره
jet U سوخت پاش
jets U سوخت پاش
jetted U سوخت پاش
fueled U سوخت موتور
fueled U سوخت دادن
jetting U سوخت پاش
fuel U سوخت موتور
choke U دریچه سوخت
choked U دریچه سوخت
fuel U سوخت دادن
refuelled U سوخت گیری
aviation fuel U سوخت هواپیما
chokes U دریچه سوخت
fuelled U سوخت دادن
fuelling U سوخت دادن
fuelling U سوخت موتور
fuelled U سوخت موتور
fuels U سوخت دادن
fuels U سوخت موتور
i fell pity for him U دلم برایش سوخت
One must suffer in silence. U باید سوخت وساخت
metabolic reaction U واکنش سوخت و سازی
liquid rocket U راکت سوخت مایع
i felt sorry for him U دلم برایش سوخت
refuel U تجدید سوخت کردن
liquid propellant U سوخت مایع موشک
injector nozzle U نازل سوخت پاش
injector pump U پمپ تزریق سوخت
What can't be cured must be endured. <idiom> U باید سوخت و ساخت.
natural gas firing U سوخت گاز طبیعی
Recent search history Forum search
1several states in united stats limit "end of pipe "discharges into natural water bodies to 500 mg/L of total dissolved solids
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com